در گیرودار 40سالگی
بعد از یک روز سخت کاری
و خلاصی از ترافیک
به خانه می آیی
درب را باز میکنی
منتظر نگاه خندانش هستی
همین هم می شود
همان لبخند همیشگی
که تورا از هر خستگی روزانه رها می کند
به این فکر میکنی که چقد سختی کشیدی
چقد تنهایی کشیدی تا بتوانی این روزها را کنارش باشی و کنارت باشد
کتت را درمی آوری
آبی به صورت میزنی
برایت چای میریزد
از همان هایی که دووس داری و عطر هل دارد
می نشیند کنارت
پیشانی اش را میبوسی
حس داشتن آرامش در کنارش
همانی که همیشه میخواستی
اما ناگهان خانه چقد آرام به نظر می رسد
امروز از آن دخترک بازیگوشه لجبازه همیشگی انگار خبری نیست
سر Life is Good...
ما را در سایت Life is Good دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : marymaghbola بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 27 مرداد 1400 ساعت: 18:44